خانه پارسا

محمد پارسا و سه ماه اول زندگی

1393/4/23 23:53
381 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم ، این عکسا مربوط به وقتیه که تازه ختنه ات کرده بودیم و بهت استا میتوفن داده بودم تا تحمل درد واست آسونتر باشه .مامان بزرگ واسه اینکه کمتر اذیت بشی قنداقت کرد!چهار روز طول

کشید تا خوب خوب بشی.اون موقع یک ماه وبیست روزه بودی .چشمک

تا باشه از اینا باشه؛ اینا واسه همه پسرا هست!چشمک


بغلتو اولین روزهای تولدت برف نسبتا خوبی توی یزد اومد .پا قدمت خیلی خوب بود مامانی



روزهای اول اومدنت اگرچه به خاطر حضور نازنین تو شیرین بود . ولی استرس هایی هم وجود داشت که کمی این شیرینی ها رو تلخ می کرد.سوم دی ماه از بیمارستان مرخصمون کردند.خیلی خوشحال بودم .حس

عجیب و تکرار نشدنی بود.ولی این حس خوب زیاد طول نکشید. آخه فردای اون روز تو خیلی زرد

شدهبودی و کمی تب داشتی .تا شب این وضعیت رو تحمل کردم . شب بابایی و مامان بزرگ

و عمه صدیقه تو رو بردن دکتر .ولی وقتی برگشتند تو دیگه باهاشون نبودی 

 توبیمارستان بستریت کرده بودند. اون لحظه یکی از سخت ترین لحظه های زندگی من بود!و امیدوارم هیچ مادری تجربش نکنه.خلاصه اینکه تا زمانی که بعد از چها روز مرخصت کردند کار من فقط اشک ریختن بود.

بعد از اینکه  از بیمارستان مرخص شدی هم تا دو ماه زردی داشتی . و من همش تو

 رو به این دکتر و اون دکتر نشون میدادم. روزهای خیلی سختی بود ...غمگین

ولی بلاخره تموم شد.چشمک

 

هفته اول یه جوری شیشه رو خودت می گرفتی و می خوردی که انگار صد ساله اینکاره ای..!تعجب

 

در کل پسر خیلی آرومی بودی. مامانی ازت راضی بودم!فرشته


سلام عزیزم ! تو شیرین ترین وبزرگترین هدیه ای هستی که خدای مهربون به من داد.البته بعد از باباتخجالتمحبتبلاخره انتظار در اولین شب سرد زمستون تو بیمارستان مرتاض به پایان رسید.به محض اینکه تو ریکاوری

به هوش اومدم از طریق پرستار بالا سرم از سلامتت مطمئن شدم . خبر سلامتیت بعداز این همه استرس، تحمل درد طاقت فرسای جراحی رو برام آسون کرد. خطا                                                             

 محبتمحبتاینم عکسای نی نی مامانی تو بیمارستان محبتمحبت

​​

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خانه پارسا می باشد