محمد پارسا و اولین جشن تولد زندگی
اگر می شد تمام شهر را به مناسبت میلادت آذین میبستم....
اگر میشد روز میلادت را در تقویم ها روز تعطیل ثبت میکردم تا همه بدانند که زمینی شدن تو چقدر برایم مهم است ...
آذین بندی دلم و تعطیلی دنیایم به یمن میلادت قبول کن و
تبریکعاشقانه ام را پذیرا باش. تولد تو
طلوع عشق ست برای قلب
بی قرارم...
روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید
که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است
بهانه ی زندگیم تولدت مبارک...
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت
امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق
خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم . . .
تولدت مبارک...
وجود تو تنها هدیه ای بود گرانبها که خداوند من را لایق آن دانست.
و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای
تو میتپدعاشقانه و صادقانه دوستت دارم .
تولدت مبارک...
امروز خورشید شادمانه ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت
قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت
فرشته آسمانی سالروز زمینی شدنت مبارک . . .
تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه
هدیه ای برای روز تولد تو . . .
پسر نازنینم !مدت ها بود منتظر فرارسیدن روز تولدت بودم . و براش برنامه ریزی میکردم .بلاخره انتظار به پایان رسیدو روز تولت فرا رسید. اما راستش رو بخوای برای گرفتن جشن تولد انگیزه قبل رو نداشتم .
چون ده روز قبل از تولدت به خاطر بیمار شدنت مجبور شدیم سه شبانه روز تو بیمارستان
بستریت کنیم . این روزا اینقدر به مامانی فشار روانی وارد شد که حوصله ای واسه
مامان نموند.انشالله خدا چنین روزایی قسمت هیچ مادری نکنه!
بگذریم!با اصرار مامان بزرگ که به خاطر بیماری تو خیلی نگران شده بودندو جز با دیدن سلامتی تو آرامششون بر نمی گشت ،به یزد رفتیم و اونجا با اصرار دایی ها تصمیم گرفتیم تولد بگیریم .واسه تولدت حدود چهل نفر
مهمون داشتیم.به مامانی که خیلی خوش گذشت. واسه تو هم بد نبود.امیدوارم به مهمونا
هم خوش گذشته باشه. خاله مریم مامان بزرگ و دایی ها خیلی زحمت کشیدن. وخیلی
کمک کردن تولد با شکوهی بگیریم.واسه غذا آش دوغ و با قلا پلو با گوشت و سالاد
ماکارونی و ژله میوه ای درست کردیم. بابا رضا و مامانی کیک تولدت رو
با تم میکی موسانتخاب کردیم که اتفاقا خوشمزه هم بود .
قبل از جشنتولدت به رسم خانوادگی پنج شنبه ها
دعای کمیل و ایاتی از قرآن هم خونده شد.مهمونا هم همگی زحمت
کشیده بودن واست هدیه های مختلف آورده بودن. دست همشون درد نکنه!
ر
به خاطر اینکه رضوان سادات ،زن دایی و عمو و زن عمو یزد نبودند،یه تولد دیگه تو تهران گرفتیم . که اون هم خیلی خوش گذشت!
پسر گلم امیدوارم همیشه سالم و شاد باشی. و مامان و بابا هر سال واست تولد بگیریم .آرزو می کنم امام عصر ظهور کنه . تا شادی همه نوزاد های شیعه به خصوص تو ،عزیز ترینم تضمین بشه!
اینم هدیه های محمد پارسا