محمد پارسا و شاهکار های تازه

محمد پارسا و اولین مروارید ها!

پسر قشنگم!درست روزهایی که من بی صبرانه منتظر در اومدن دندون های پایینت بودم .و مدام لثه های پایینت رو بررسی می کردم؛بابایی متوجه شد، لثه بالات سفید شده و داره دندونت در میاد . و پس از

چند روز بلاخره انتظار به پایان رسید و دو تا مروارید سفید کوچولو تو لثه بالات جوونه

زد!منم سریع بساط آش دندونی سه نفره رو علم کردم تا در فرصت مناسب دیگه

یه آش دندونی خونوادگی هم درست کنم و این شادی تکرار

نشدنی رو با بقیه تقسیم کنم !

محمد پارسا و اولین چار دست و پا رفتن ها!

عزیز ترینم! کوچکترین پیشرفت تو، من رو به شدت خوشحال و به ادامه زندگی امیدوار می کنه! و باعث میشه بار ها وبارها خدا رو به خاطر بودن تو در کنارم شکر کنم...

درست در هشت ماه و نیمگی، در خانه دایی بودیم که تو بلاخره بعد از امتحان روش های مختلف برای رسیدن به هدف، به این نتیجه رسدی که بهترین راه چار دست و پا رفتنه و موفق شدی این کارو انجام بدی.

من هم با دیدن این صحنه به شدت هیجان زده شدم.و به خاطر اینکه بابایی نبود کلی ازت فیلم

گرفتم.تا بعدا شاهد اولین بار های چار دست وپا رفتنت باشه!بابایی هم بعد از برگشتن از

سفر با دیدن پیشرفت تو خیلی خوشحال شد و با هم رفتیم

جنت آباد و واست یه سه چرخه هدیه خریدیم !